جدول جو
جدول جو

معنی دندان نهادن - جستجوی لغت در جدول جو

دندان نهادن
قبول کردن، رغبت، طمع بستن
تصویری از دندان نهادن
تصویر دندان نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
دندان نهادن
((~. نَ دَ))
قبول کردن، رغبت نمودن، طمع بستن
تصویری از دندان نهادن
تصویر دندان نهادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنیان نهادن
تصویر بنیان نهادن
بنا نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان نهادن
تصویر بنیان نهادن
بنیاد نهادن بنا نهادن بنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترسیدن، ترسانیدن، عاجز شدن، زاری کردن، خوشحال گردیدن، خنده کردن، تهدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهدان نهادن
تصویر زهدان نهادن
عاجز شدن در جنگ، اعتراف کردن بر کم فهمی و سستی خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان نمودن
تصویر دندان نمودن
ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان نمودن
تصویر دندان نمودن
((~. نِ دَ))
خشم نشان دادن، ترسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهدان نهادن
تصویر زهدان نهادن
((~. نَ دَ))
کنایه از عاجز شدن در جنگ
فرهنگ فارسی معین
کنایه از قبول کردن و رغبت کردن است عموماً و قبول معاشرت را گویند خصوصاً
فرهنگ لغت هوشیار