- دندان نهادن
- قبول کردن، رغبت، طمع بستن
معنی دندان نهادن - جستجوی لغت در جدول جو
- دندان نهادن ((~. نَ دَ))
- قبول کردن، رغبت نمودن، طمع بستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بنا نهادن
بنیاد نهادن بنا نهادن بنا کردن
ترسیدن، ترسانیدن، عاجز شدن، زاری کردن، خوشحال گردیدن، خنده کردن، تهدید کردن
عاجز شدن در جنگ، اعتراف کردن بر کم فهمی و سستی خود
ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن
کنایه از قبول کردن و رغبت کردن است عموماً و قبول معاشرت را گویند خصوصاً